كريم كاري بجز جود و كرم نداره
آقام تو مدينه س اما حرم نداره
ميلاد كريم اهل بيت آقا امام حسن مجتبي بر همه شيعيان مبارك باد
فوايد صلوات:
رسول اكرم(ص) فرمود: هركس صلوات را بنويسد در
كتابي و يا بر مكاني تا وقتي كه باقي باشد براي نويسنده حسنات نويسند
صلوات:سبب يادآمدن فراموشي ميشود.
صلوات: سبب خواري ودورشدن ابليس ازانسان ميشود.
صلوات: مانع ازلغزيدن قدم ها برپل صراط است.
صلوات: سبب توانگري است و فقر را از بين مي برد.
صلوات: باعث نوردرقبراست.
صلوات: موجب دفع عطش درروزقيامت است.
صلوات: باعث برداشتن عذاب قبراست.
صلوات بعدازنمازصبح: حضرت صادق(ع) فرمودند: ميخواهيدآموزم چيزي راكه روي شما را ازگرمي آتش جهنم نگاهدارد.
فرمودند: بلي. گفتند بعد از نماز صبح صد مرتبه بگو اللهم صل علي محمد و آل محمد حق
تعالي روي تو را از گرمي جهنم نگه مي دارد.
گناه براي انسان نوشته نشود: رسول اكرم(ص) هركه يك مرتبه بر من صلوات فرستد ، آن دو ملكي كه حافظ اويند،تاسه روز،هيچ گناهي براي اونمي نويسند.
شقي ترين مردم: پيامبراكرم(ص) فرمودندشقي ترين مردم
كسي است كه نام مرابشنودوصلوات نفرستد
حضرت محمد (ص) فرمودند : صلوات فرستادن شمابرمن باعث
رواشدن حاجت هاي شماست وخدا را ازشما راضي ميگرداند واعمال شما راپاك وپاكيزه ميكند
حضرت محمد (ص) فرمودند : هر كس هر روز از روي شوق
و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم مي شود كه گناهان او را بيامرزد
، در همان روز يا همان شب
منبع : بحارالانوار- ج 94 –ص 69 –داستانهاي
صلوات–ص2
حضرت محمد (ص) فرمودند: روزقيامت،من پيش ميزان اعمال
هستم ، يعني كه هر كس كفه سيئاتش (گناهانش) سنگين تر از كفه حسناتش (ثواب هايش)
باشد ، من صلوات هايي را كه برايم فرستاده مي آورم و در كفه حسناتش مي گذارم تا آن
كه كفه حسناتش سنگين تر گردد
رسول خدا (ص) فرمودند : درمعراج،ملكي را ديدم
كه هزارهزاردست دارد ( يعني يك ميليون ) و هر دستي هزار هزار انگشت دارد و هر
انگشتي هزار هزار بند دارد .
آن ملك گفت : من حساب دانه هاي قطرات باران
راميدانم كه چندتادرصحراوچنددانه دردريا مي بارد. تعدادقطرات باران را ازابتداي خلقت
تاحال رامي دانم، ولي حسابي است كه من از محاسبه آن عاجزم .
رسول خدا (ص) فرمودند: چيست؟عرض كرد: هرگاه
جماعتي ازامت توباهم باشندوباهم برتوصلوات بفرستند،من ازمحاسبه ثواب صلوات عاجزم
حضرت محمد (ص) فرمودند : هركس هرروزهزارصلوات
برمن بفرستدازدنيانخواهدرفت تاجاي خودرادربهشت ببيند
شخصي بسيارزاهد وعابد كه گوشه گيربود ودرمجالس
ومحافل حاضرنميشد ،روزي درمجلس سخنراني شركت كرد وموجب تعجب همه شد . علت حضورش راپرسيدند،گفت
:
رسول خدا (ص) رادرخواب ديدم وبه من فرمود:
بروبه مجلس سخنراني فلان واعظ كه زياد برمن صلوات مي فرستد و من از او خشنودم
رسول خدا (ص) فرمودند : برمن صلوات ناقص نفرستيد،پرسيدند
: صلوات ناقص كدام است؟
رسول خدا (ص) فرمودند : اينكه بگوييد«اللهم
صل علي محمد»اين نوع صلوات راصلوات ناقص گويند. صلوات كامل چنين است : «اللهم صل علي
محمدوآل محمد»
رسول خدا (ص) فرمودند : درمقابل صدصلوات،خداصدحاجت
رابرآورده كند
ترفند پاك كردن ويروس فلش مموري
بعضي از اوقات با قرار دادن فلش مموري
در داخل رايانه و با كليك كردن بر روي آيكون آن در داخل
My computer با پيغام هايي مثل Access Denied و يا
Open With مواجه مي شويد.
به گزارش سه نسل ، با ارائه برخي
ترفندهاي رايانهيي ميتوان به پاك كردن فلشمموري ويروسي شده دست يافت.
بعضي از اوقات با قرار دادن فلش مموري
در داخل رايانه و با كليك كردن بر روي آيكون آن در داخل
My computer با پيغام هايي مثل Access Denied و يا Open
With مواجه مي شويد.
در چنين مواردي اگر هسته اصلي اين
ويروس بر روي رايانه شما نباشد به راحتي مي توانيد اين ويروس را از روي فلش مموري
خود پاك كنيد. براي اين كار مراحل زير را دنبال بفرماييد
:
1. My computer را باز مي
كنيم.
2. به منوي
Tools رفته و
Folder Options را انتخاب
مي كنيم .
3. به تب
View رفته و
Show Hidden Files and Folders را
تيك ميزنيم و Hide protected
operating file system تيكش
را بر مي داريم . بر روي منوي
start كليك سمت راست كرده و Explorer را انتخاب مي كنيم. در پنجره
Explorer قسمت سمت چپ آن فلش مموري را انتخاب مي
كنيم .
4. فايلهاي
Autorun و
Recycler را كه به صورت پنهان مي باشند را از
سمت راست داخل فلش پاك مي كنيم
.
5. فلش مموري را از سيستم جدا كرده و
دوباره به رايانه متصل مي كنيم . به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از بيترين؛
حالا به راحتي از فايلهاي فلش مموري استفاده كنيد
.
بعضي از انسان ها، حتي در اداي دو ركعت «درستي» و «راستي» ، كثيرالشك هستند!
بعضي از انسان ها، فرشته اي هستند كه در زمين، آلاخون والاخون شده
اند!
بعضي از انسان ها، آهوان آواره اي هستند كه از اتوبان آسمان منحرف
شده و به درّه اي در زمين سقوط كرده اند!
بعضي از انسان ها، مكندگانِ هلِ پوچِ پوچگرايي هستند!
بعضي از انسان ها، ميوه ي كال كمالند!
بعضي از انسان ها، «ويولنِ» لولوهاي غربيند!
بعضي از انسان ها، مجذور فرشته و شيطانند!
بعضي از انسان ها، ماهواره ي گردش افلاكيان به دور كره جمال و
كمالند!
بعضي از انسان ها، دستِ بلندِ آفرينش بر پيشاني تفكّر طبيعتند!
بعضي از انسان ها، كتري آب جوشي از انديشه اند كه هميشه روي
اجاق روشن زمانه قرار دارد!
بعضي از انسان ها، قهوه ي تلخ كافه ي كفرند!
بعضي از انسان ها، نيش عقرب كينه اند و بعضي، نوش زنبور عسل
محبّتند!
بعضي از انسان ها، همان صابون ابليسي هستند كه به جامه ي فرشته ها
خورده اند!
بعضي از انسان ها، طوطي سخنگوي فطرتند! بعضي، وزير دارايي
عقلند! .و بعضي مدير دبستان وجدان!
بعضي از انسان ها، مهندس رياضتهاي دروس اخلاقيند!
بعضي از انسان ها، از خويشاوندان نسبي صبوري هستند و بعضي،
از اقوام ماقبل تاريخِ عجله هاي شيطاني!
بعضي از انسان ها، با زيبايي مثل سيبي هستند كه از وسط نصف شده
باشد!
بعضي از انسان ها، قاشق چايخوريِ چاشني هاي زندگي اند!
1. بهترين شما كسي است كه ديدارش شما را به ياد خدا افكند.
2. بهتر از همه كسي است كه گفتارش علم شما را بيفزايد.
3. بهترين شما كسي است كه شما را به كار خير دعوت كند.
4. بهترين شما كسي است كه از عيب خالي باشد.
5. بهترين شما كسي كه از گناه كناره گيرد.
6. بهترين اعمال شما آن آست كه آخرت را اصلاح كند.
7. بهترين كارهاي خير آن است كه دائم باشد هرچند كم باشد.
8. بهترين برادر كسي است كه با شما در كارهاي آخروي مساعدت كند.
9. بهترين برادر شما كسي است كه عيوبتان را تذكر دهد.
10. بهترين امت من كسي است كه به دنيا بي علاقه و به آخرت علاقه مند باشد.
ابن قولويه در كامل الزّيارات (باب 107 صفحه 324 )از عليّ ابن حسين ابن موسي بن بابويه و او از محمّد ابن يحيي اشعري عطار قمي روايت كرده يكي از اهالي ري گفت بر حضرت ابوالحسن العسكري امام هادي عليه السّلام وارد شدم آن جناب از من پرسيد كجا بودي؟
عرض كردم به زيارت سيّد الشهدا عليه السّلام رفته بودم آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش اگر قبر عبدالعظيم حسني عليه السّلام را كه در نزد شماست زيارت كرده بودي مثل آنست كه حضرت حسين ابن علي را در كربلا زيارت كرده باشي
نجاشي در رجال خود حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را پس از ذكر
شجره اش صاحب خطب امير المؤمنين عليه السّلام ذكر نموده است . مرحوم ميرزا حسين
نوري محدّث قرن اخير در مستدرك الوسائل صفحه 614 ذكر نام و معروفيّت وي را به امانت
و راستگويي و درستكاري و اهل زهد و عبادت بودن تأكيد مي نمايد و از قول حضرت
ابوالحسن الهادي عليه السّلام پاداش زيارت او را بهشت مي داند.
مرحوم كجوري در روح و ريحان از قول سيّد مرتضي علم الهدي حديث عرض دين آن حضرت را
نقل كرده است. مرحوم مجلسي در هدية الزائرين ص 546 از مزارات معلوم و مشهور ، مرقد
منّور حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را در مقابل شجره ري ذكر مي كند شيخ الطّائفه در
رجال خود حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را از اصحاب امام هادي عليه السّلام ذكر
كرده و در پايان نام اورا به رضي الله عنه ياد نموده كه رضي الله عنه نزد اصحاب
حديث با اهميّت است. علّامه حلّي در خلاصه الاقوال ، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام
را جزء ثقات و ممدوحين ذكر كرده مرحوم صدوق (ره) در صفحه 92 ثواب الاعمال از محاسن
برقي حديثي را از حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل كرده و صاحب محاسن او را رضي
قلمداد نموده است.
مرحوم صدوق (ره) در من لا يحضره الفقيه كتاب صوم باب يوّم الشّك
حديثي را از قول حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل نموده و گفته اين حديث نادر است و
من جز در طريق عبدالعظيم عليه السّلام نديده ام و او هم مرضي است ، اين گفتار نهايت
اعتماد را ميرساند.
محمّد ابن علي اردبيلي در جامع الرّواه گفتار شيخ طوسي (ره) و نجاشي را ذكر كرده
است. مرحوم ميرداماد رحمت الله عليه در راشحه خامسه از( رواشح السّماويه) گفته :
واضح است كه طريق عبدالعظيم حسني عليه السّلام مدفون در مسجد شجره ري (حسن) شمرده
شود زيرا كه اهل حديث و علما رجال وي را مدح و توصيف و تمجيد نموده اند. اگر چه در
گفتار علما به توثيق او تصريح نشده است من معتقدم افراد روشن و بصيري كه در حديث
تخصّص داشته و در حالت رجال و محدّثين مطالعات كافي دارند از اينكه تصريح به توثيق
اين محدّث بزرگوار نشده اظهار ناراحتي مي كنند.
و اين سكوت را زشت مي شمارند، مگر حضرت هادي عليه السّلام به او نفرمود ، تو به حقّ از دوستان ما هستي اين فرمايش امام عليه السّلام جامع ترين تعريف درباره حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با در نظر گرفتن شرافت ، نسب و عظمت خانوادگي اوست ، اكنون تمام اينها دلالت دارد كه وي مردي شريف و بزرگوار خوش نفس و خوش عقيده بوده و اخباري كه در زيارت او از امام عليّ النّقي عليه السّلام رسيده و محدّثين بزرگي چون صدوق (ره) و ابن قولويه (ره) آنها را در كتب خود ذكر كرده اند شاهد گويائي از مقام ارجمند وي در نزد معصومين عليهم السّلام است و گفتار دو عالم بزرگوار فوق الذكر كفايت مي كند كه طريق حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را در درجه عالي از صحت بدانيم و اخبار و احاديث منقول وي را در اعداد" صحاح" بشماريم مرحوم شيخ عبدالله ممقاني در تنقيح المقال درباره حضرت عبدالعظيم عليه السّلام سخن گفته ، نوشته است علّت عدم تصريح محدّثين و فقها به توثيق ايشان جلالت و بزرگواري وي را ثقه ذكر كنند ، زيرا مقام آن حضرت والاتر از ثقه مي باشد. مرحوم شيخ عبّاس قمي (ره) در سفينه البحار گفتار صاحب بن عباد و بقيه علما را آورده و در مورد زيارت ايشان فضيلت زيادي را ذكر نموده است.
عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت
امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد .
پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قيس .
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس
مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم
يعني امام موسي كاظم عليه السّلام ، امام رضا عليه السّلام، امام محمّدتقي عليه
السّلام و امام عليّ النّقي عليه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارك امام رضا عليه
السّلام ، امام محمّد تقي عليه السّلام و امام هادي عليه السّلام را درك كرده و
احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .
اين فرزند حضرت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت
امام حسن مجتبي عليه السّلام است به حسني شهرت يافته است .
حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه
معصومين عليهم السّلام و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت
عصمت عليهم السّلام و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و
احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .
ستايشهايي كه ائمه معصومين عليهم السّلام از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده
شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي عليه السّلام گاهي اشخاصي را سؤال
و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام
بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .
در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان
از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به
عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت
عبدالعظيم عليه السّلام ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه
السّلام بيان شده است.
سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه
السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت
گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، در چنين
دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي
عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه
السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به
خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن
از خطر ، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت
و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد.
علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام
به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام
گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت
خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن
بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در
ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي
و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه
ساربانان در كوي سكّة الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت
. او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و
شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش
در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش
نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
پس از مدّتي، افراد بيشتري حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ
رفت و آمد شيعيان شد، نزد او مي آمدند و از علوم و رواياتش بهره مي گرفتند و عطر
خاندان عصمت عليهم السّلام را از او مي بوئيدند و او را يادگاري از امامان خويش مي
دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف مي كردند .
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به
مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت؛ اين تأكيد ، هم گوياي مقام
برجسته حضرت عبدالعظيم عليه السّلام است و هم مي رساند كه وي از طرف حضرت امام هادي
عليه السّلام در آن منطقه ، وكالت و نمايندگي داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام
عليه السّلام مي دانستند و در مسايل ديني و دنيوي ، وجود او محور تجمّع شيعيان و
تمركز هواداران اهل بيت عليهم السّلام بود.
روزهاي پاياني عمر پربركت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با بيماري او همراه بود، آن
قامت بلند ايمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پيروان اهل بيت در آستانه محروميّت
از وجود پربركت اين سيّد كريم قرار گرفته بودند، اندوه مصيبتهاي پياپي مردم و
روزگار تلخ شيعيان در عصر حاكميت عبّاسيان برايش دردي جانكاه و مضاعف بود؛ در همان
روزها يك روياي صادقانه حوادث آينده را ترسيم كرد: يكي از شيعيان پاكدل ري، شبي
درخواب حضرت رسول صلّي الله عليه وآله و سلّم را در خواب ديد. حضرت پيامبر اكرم
صلّي الله عليه و آله و سلّم به او فرمود: فردا يكي از فرزندانم در محلّه سكّة
المولي چشم از جهان فرو مي بندد، شيعيان او را بر دوش گرفته به باغ عبدالجبّار مي
برند و نزديك درخت سيب به خاك مي سپارند.
سحرگاه
به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن يكي از فرزندان پيامبر
صلّي الله عليه و آله و سلّم را نصيب خويش سازد، عبدالجبّار كه خود نيز خوابي
همانند خوابِ او را ديده بود، به رمز و راز غيبي اين دو خواب پي برد و براي اينكه
در اين افتخار، بهره اي داشته باشد، محلّ آن درخت سيب و مجموعه باغ را وقف كرد تا
بزرگان و شيعيان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت اين نواده رسول اكرم صلّي الله عليه
و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه هاي سياه پوشيدند و بر در
خانه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام گريان و مويه كنان گرد آمدند؛ پيكر مطهّر
او را غسل دادند، به نقل برخي مورّخان در هنگام غسل، در جيب پيراهن او كاغذي يافتند
كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پيكر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش
گرفتند و با جمعيّت انبوه عزادار به سوي باغ عبدالجبّار تشييع كردند و پيكر مطهّرش
را در كنار همان درخت سيب كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم به آن شخص اشاره
كرده بود، دفن كردند تا پاره اي از عترت مصطفي صلّي الله عليه وآله و سلّم در اين
باره به امانت بماند و نورافشاني كند و دلباختگان خاندان پيامبر صلّي الله عليه
وآله و سلّم از مزار اين وليّ خدا فيض ببرند.
بعد از بهشت و جهنم چه مي شود؟!
پس از ورود به بهشت و جهنم، آخر كار انسان كجاست؟ آيا در يك جا ماندن انساني كه ميل به بينهايت دارد، تكراري نميشود و ديگر آن كه آيا ممكن است كه يك جهنمي، اهل بهشت شود؟
آخر كار
انسان كجاست؟
اگر نگاه به آن عالَم نيز نگاه مادي و
فيزيكي باشد، قطعاً اين سۆال پيش ميآيد كه آخرش كجاست؟ يا آخر كار انسان كجاست؟
چرا كه عالم ماده محدود است و به بيان اميرالمۆمنين عليهالسلام: «هر محدودي قابل
شمارش است»؛ چنان چه براي طبيعت آخري بيان شده است، چه در علوم قرآني و چه در علوم
تجربي. اما اگر نگاه عاقلانه، حكيمانه و غير مادي، يعني معنوي باشد، آخري ندارد،
چنان چه هيچ يك از امور غير مادي آخر ندارند.
انسان ميتواند با استناد به آيات قرآن كريم و يا تجربيات عملي بگويد كه آخر خورشيد خاموش شدن است و يا آخر زمين متلاشي شدن در فضاست، اما در معنويات چنين نميباشد؛ آخر علم كجاست؟ آخر زيبايي كجاست؟ آخر قدرت كجاست؟ آخر ثروت و غنا كجاست و …؟
بديهي است كه حدّي ندارند، چرا كه اينها همه كمالات هستند و تجلي آن هستي محض. «كمال حقيقي» همان الله جلّ جلاله ميباشد كه محدود به حدّي نيست. لذا سير تكاملي بشر نيز چون «انّا اليه راجعون» است، حدّي ندارد كه بدان متوقف شده و بگويد اين آخرش است. هر چه رشد كند، هر چه بيشتر وجودش تجلي كمالات گردد، باز به پايان يا آخر نميرسد. چنان چه هيچ كس نميتواند در اين عالم (يا حتي عالم ديگر) به آخر علم يا ثروت و غنا برسد و اگر تمامي علوم و سرمايهها را نيز يك جا جمع كنند و به كسي بدهند، باز هم جاي بيشتر شدن دارد و آخرش نيست. پس فرض آخر و پايان، يك خطاي تصور ذهني است و نه يك ضرورت عقلي.
آيا يك جا ماندن بيميلي (زدگي) نميآورد؟
البته كه يك جا ماندن، بيميلي و زدگي
ميآورد. آن هم براي انساني كه به قول شما، ميل به بينهايت دارد. اما دقت شود كه
يك جا ماندن يعني «سكون»، كه عاقبت موجب فساد نيز ميشود (همان
دلزدگي خود نوعي فساد در شوق است)، اما در بهشت سكوني نيست كه خستگي و دلزدگي
بياورد، بلكه «ثبات» است و معناي اين دو خيلي با هم فرق دارد.
انسان از اين كه مثلاً ده ساعت روي يك صندلي بنشيند و به يك منظره نگاه كند، خسته و دلزده ميشود، اما هيچگاه از ثبات وجودي خود يا ثبات عقل و ايماني خود، خسته و دلزده نميشود.
متأسفانه، اغلب ما مردم (مسلمان يا اهل كتاب و معتقد به بهشت و جهنم)، نه جهنم را درست شناختهايم و نه بهشت را؛ لذا گمان ميكنيم كه بهشت يعني كاخي در وسط يك جنگل سبز و مملو از انواع و اقسام خوردنيها، نوشيدنيها، لباسها و تجويزها و ساير لذاتي كه براي بدن بهشتي است.
شباهتهايي بين اين عالم و آن عالم هست و البته تفاوتهايي هم وجود دارد. اما همين شباهتها سبب ميشود تا شناخت و درك عالم ديگر براي ما در اين عالم، ممكن و ميسر گردد؛ چه زيبا سرود ميرفندرسكي:
چرخ با اين
اختران، نقض و خوش و
زيباستي
صورتي در زير دارد، آن چه در بالاستي
صورت زيرين اگر با نردبان
معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود يكتاستي
در اين عالم انسان هم لذت مادي دارد و هم لذت معنوي، اين دو از هم جدا هستند، هر چند كه در امتداد يك ديگر باشند و يا در يك ديگر تأثير بگذارند. به عنوان مثال: تناول يك غذاي خوب و خوش مزّه، بسيار لذت (مادي) دارد، اما به هيچ وجه با لذت «لقاي محبوب»، هم سنخ و قابل قياس نيست، و اگر آن غذاي خوب در كنار يار ميل شود، لذتش چند برابر شده و ديگر قابل توصيف نميباشد.
بهشت نيز همينطور است. لذت اكله، اشربه، حور و قصور يك لذت است، اما لذت لقاء الله، وصال محبوب و قرار گرفتن در «عند مليك مقتدر»، يك لذت ديگر است.
دقت شود كه نعمات بهشتي، سفرهي محبوب است براي عاشق از سفر رسيده، نه اين كه هدف و مقصود و محبوب همان باشد.
پس، بهشت
يك جا ماندن، يك جا ساكن شدن، مدتي طويل خوردن و آشاميدن و تزويج نيست كه دلزدگي
بياورد، بلكه ثباتِ بدون تزلزل، بدون دغدغه، بدون خطر، بدون احتمالات و …، در مسير
رشد و كمال هميشگي است كه بسيار لذت بخش، شورآفرين و شوقآور ميباشد و اين سيرِ
كمالي، پاياني ندارد.
بهشت
آيا جهنمي،
اهل بهشت ميشود؟
هم بهشت طبقات و درجات دارد و هم
جهنم. اما تفاوت سير در اين طبقات و درجات در اين است كه كسي كه وارد بهشت شد،
هيچگاه از آن اخراج يا خارج نميشود، اما دليلي نيست كه هيچ كس در هيچ شرايطي از
جهنم خارج نگردد.
بديهي است كه انسان داراي باورهاي اعتقادي و نيز رفتارهاي عملي ميباشد. پس هر كدام ثواب يا عقاب مخصوص خود را دارند. از اين رو كساني كه در زندگي دنيوي اعتقادي به پروردگار عالم، مبدأ و معاد، نبوت و ولايت نداشتند، در اين دنيا سير قهقرايي طي كردهاند و خداوند متعال براي آنان «خلود = جاودانگي» در جهنم را وعيد داده است، اما اگر كساني اعتقادات درستي داشتهاند، ولي در عمل درگير گناهاني شده بودهاند كه هر چند آنها را به كفر نكشانده است، اما با عذابهاي مرگ، قبر، برزخ پاك نشده و يا قابل شفاعت نيز نگرديدهاند چه؟ از يك سو به خاطر اعتقاداتشان لايق بهشت ميباشند و از سوي ديگر به خاطر كردارشان لايق جهنم ميگردند.
مرحوم علامه حلّي، براي خروج مۆمنين گناهكار جهنمي و ورودشان به بهشت دو دليل اقامه مينمايد:
۱٫ انساني كه هم ايمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ايمان و عمل خويش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتيجه اگر اول وارد بهشت شود براي دريافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نيست.
به اتفاق مسلمين كسي از بهشت آخرتي خارج نميشود و اگر برعكس شود كه اول جهنم رود و بعد از مدتي وارد بهشت شود اين مشكلي ندارد و مورد نظر ما ميباشد، صورت سوم اين است كه عذاب و پاداش با هم باشند كه اين امكان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
۲٫ دليل دوم اين است كه بر خداوند قبيح است كه بنده خود را به خاطر يك خطا و يا چند خطا كه از او سر زده، با اين كه ايمان و عمل صالح دارد براي هميشه در جهنم نگهدارد و با كسي كه در تمام عمر مشرك و كافر بوده است يكجا عذاب نمايد و امر قبيح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نميشود.(كشف المراد، همان، ص ۴۱۴).
در نتيجه ممكن است اگر شيعه از گناه خويش توبه نكند و شفاعت و دستگيري او را نكند مدتي در جهنم بماند و بعد از پاك شدن نجات يابد.
* در قرآن كريم، براي ۱۳ جرم و معصيت (كه كفر و شرك در رأس آنها قرار داده است)، خلود در جهنم تصريح شده است:
۱٫ كافران (آل عمران۱۱۶) – ۲٫ مشركان (نحل۲۹) – ۳٫ منافقان (مجادله۱۷) – ۴٫ مرتدان (آل عمران۸۶-۸۸) – ۵٫ تكذيب كنندگان آيات الهي (اعراف۳۶) – ۶٫ دشمنان خدا و پيامبر(ص) (توبه۶۳)
۷٫ ظالمان و ستمگران (شوري۴۵) – ۸٫ اشقياء (هود۱۰۶-۱۰۷) – ۹٫ آنها كه غرق در گناهند (بقره۸۱) – ۱۰٫ قاتل مومن (نساء ۹۳) – ۱۱٫ رباخواران (بقره ۲۷۵) – ۱۲٫ سبك اعمالان (مومنون۱۰۲-۱۰۳) – ۱۳٫ گنهكاران به طور عام (جن۲۳).
اما از سوي ديگر ميفرمايد كه خداوند متعال به غير از شرك، هر گناهي را كه بخواهد ميبخشد و او عادل است، به هيچ كس، اندك ظلمي نميشود:
«إنَّ اللّهَ لاَ يغْفِرُ أَن يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يشَاءُ وَمَن يشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يزَكِّي مَن يشَاءُ وَلاَ يظْلَمُونَ فَتِيلًا» (النساء، ۴۸ و ۴۹)
ترجمه: مسلماً خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشايد و هر كس به خدا شرك ورزد به يقين گناهى بزرگ بربافته است * آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مىشمارند ننگريستهاى [چنين نيست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مىگرداند و به قدر نخ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند».
براساس روايتي كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است، انسانها در قيامت سه دستهاند : يك دسته انسانهايياند كه در عالم حشر در آن هنگام كه مردم درگير مواقف و عوالم حشرند، تحت سايه خداوند و در جوار قرب حقند و نياز به طي آن عوالم و مواقف ندارند چون آن مراحل را در اين دنيا پشت سر گذاشتند.
گروهي ديگر انسانهايياند كه بايد از حساب و عذاب بگذرند كه از جمله آن جهنم موقت است تا پس از پس تطهير و تسويه در عالم قيامت به خدا برسند و عدهاي ديگر انسانهايياند كه چون مجموع وجودشان رو به غير خدا داشته و در حال فرار از خدا بودهاند به قعر جهنم فرو خواهند رفت، (بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۸۳، روايت ۳۱).
بنابراين عدهاي مستقيم وارد بهشت و بهشتها ميشوند، عدهاي پس از گذر از مواقفها و از جمله جهنم موقت وارد بهشت ميگردند و عدهاي نيز در جهنم جاودانه خواهند بود.
به بياني ديگر: همه كساني كه وارد جهنم ميشوند براي هميشه در جهنم نخواهند بود و تنها عدهي خاصي مانند كافران براي هميشه در جهنم خواهند بود، (ر.ك: آيتالله مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج ۶، ص ۴۸۳، دار الكتب الاسلاميه).
تذكر قرآن به روحاني و ظريف
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از غير خودتان [دوست و] همراز مگيريد [آنان] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمي ورزند آرزو دارند كه در رنج بيفتيد دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است و آنچه سينه هايشان نهان ميدارد بزرگتر است در حقيقت ما نشانه ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بيان كرديم اگر تعقل كنيد (آل عمران آيه 118)
هان شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد و [حال آنكه] آنان شما
را دوست ندارند و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد و چون با
شما برخورد كنند ميگويند ايمان آورديم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما
سر
انگشتان خود را ميگزند بگو به خشم خود بميريد
كه خداوند به راز درون سينه ها داناست (آل عمران آيه 119)
اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال ميكند و اگر به
شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند و اگر صبر كنيد
و پرهيزگارى نماييد نيرنگشان هيچ زيانى به شما نميرساند
يقينا خداوند به آنچه مىكنند احاطه دارد (آل عمران آيه 120)
و به كساني كه ستم كرده اند متمايل مشويد كه آتش دوزخ به شما
ميرسد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام
ياري نخواهيد شد. (هود، آيه 113)
اينكه بعضي دوستان گلايه دارن كه چرا آقاي روحاني و ظريف رو تخريب مي
كنيد عرض كنم كه كار ما تخريب نيست. كار ما روشنگري
افكار هست. كارما بياد آوري خفت هايست كه قبلا تجربه
كرده ايم. كارما بياد آوري خون هايست كه پاي خيلي چيز ها
ريخته شد تا امروز سر تعظيم فرو نياوريم. نه پدر كشتگي
با آقاي روحاني و با آقاي ظريف داريم و نه كينه و كدورتي. بلاخره
اين عزيزان هم فرزند همين خاك هستند و بزرگ شده همين
سرزمين هستند. اما يادواري مي كنيم كه بخاطر چند
روز دولت خودشان آينده كشور را خراب نكنند.
خطاب به اوباما: ما از جنگ و خونريزي بيزاريم...از خرابي و آوار
بيزاريم... اما شرافتمان بيشتر از آرامشمان مي ارزد...
ماييم و نواي بي نوايي... بسم الله اگر حريف مايي...
شما چقدر فضول هستيد؟!
1- تصور كنيد صبح خواب مانده ايد و
ديرتان شده است. هنگام خروج از خانه در همسايگي صداي دعوا مي شنويد. آيا مي ايستيد
تا ببينيد موضوع از چه قرار است؟
بله (10)
خير (0)
2- به منزل دوست تان رفته ايد و او از
اتاق خارج مي شود. روي لپ تاپ او صفحه اي باز است كه عكس فردي در آن جلب توجه مي
كند. آيا نگاهي به آن مي اندازيد؟
بله (10)
خير (0)
3- در اتوبوس يا تاكسي نشسته ايد و فرد
كناري شما مشغول مطالعه است. در اين شرايط چه مي كنيد؟
- به طور مستقيم به آنچه او مطالعه مي كند خيره شده وشما هم
همراه او مطالعه مي كنيد. (10)
- هر از چندگاهي نگاهي دزدكي مي اندازيد
تا ببينيد او چه چيزي مطالعه مي كند. (5)
- كاملا بي تفاوت رفتار مي كنيد. (0)
4- اگر شما بدانيد كه يكي از دوستانتان
چيزي را از شما پنهان مي كند، چه مي كنيد؟
- هر طور شده سعي مي كنيد سر از كار او
درآوريد. (10)
- اگر صحبتي درباره آن پيش بيايد،
كنجكاو مي شويد. (5)
- رازهاي ديگران، مسائل شخصي آنهاست و
سعي نمي كنيد وارد حيطه خصوصي آنها شويد.
(0)
5- اگر در خيابان با يك مكان عمومي ديگر،
دعوا يا تصادفي شود، نزديك مي شويد تا ببينيد جريان چيست؟
بله (10)
خير (0)
6- اگر در سالن سينما، يكي از دوستانتان
را با فرد غريبه اي ببينيد، كنجكاو مي شويد كه غريبه چه كسي است؟
بله (10)
خير (0)
7- آيا معمولا درباره قيمت و محل خريد
چيزهايي كه دوستانتان مي خرند پرس و جو مي كنيد؟
بله (10)
خير (0)
8- كيف ديگران را بدون اجازه خودشان گشته
ايد؟
بله (10)
خير (0)
9- اگر رمز لپ تاپ يا موبايل دوستانتان
را داشته باشيد، سري به اطلاعات آنها مي زنيد؟
بله (10)
خير (0)
10- با دوست تان مشغول مكالمه تلفني هستيد
كه مجبور مي شويد مدتي منتظر بمانيد تا او پشت خطي اش را جواب بدهد. وقتي به مكالمه شما برمي گردد از او مي پرسيد چه كسي پشت خط بود؟
بله (10)
خير (0)
چطوربه خودم نمره بدهم؟
حالا امتياز گزينه هايي
را كه انتخاب كرده ايد با هم جمع بزنيد:
اگر امتياز شما بين 0 تا 30 باشد: شما اهل دخالت در كارهاي ديگران
نيستيد. فكر مي كنيد مسائل خصوصي ديگران برايتان جالب نيست يا آنقدر به
حيطه خصوصي آنها هميت مي دهيد كه خودتان را مجا زنمي دانيدآن را مخدوش كنيد. شايد
هم آنقدر سرتان گرم است كه وقت فكر كردن به مسائل ديگران را نداريد.
اگر امتياز شما بين 35 تا 70 باشد: شما فرد كنجكاوي هستيد اما تلاش مي
كنيد زياد در كارهاي ديگران دخالت نكنيد. اما گاهي اوقات اين كنجكاوي آنقدر شديد
است كه نمي توانيد جلوي خودتان را بگيريد و گاهي سركي به كار ديگران مي كشيد اما
اين كار هميشگي نيست. اگرچه حواستان باشد زياده روي در آن مي تواند شما را دچار
دردسر كند.
اگر امتياز شما بين 75 تا 100 باشد: شما عاشق اين هستيد كه همه چيز را
درباره همه بدانيدو براي اين كار هر چه از دست تان بربيايد انجام مي دهيد. شما
از آن دسته افراد هستيد كه مراقب ديگران هستند و حتي بعضي مواقع به طور مستقيم از
ديگران درباره مسائل خصوصي شان سوال مي كنند. اگر شما به عنوان فرد فضولي در جمع
دوستان و آشنايانتان معروف نشده ايد، احتمال اينكه چنين لقبي به شما اختصاص پيدا
كند بسيار زياد است.
7 گام مديريت فضولي
1- احساس فضولي تان را كشف كنيد
اگر بي قرار شديد چيزي را بدانيد، با
خودتان روراست باشيد و بپذيريد كه داريد فضولي مي كنيد و مي خواهيد اطلاعاتي را
بدانيد كه مربوط به حريم شما نيست.
2- احساس فضولي تان را بپذيرد
خيلي ها به محض اينكه حس مي كنند قرار
است فضولي كنند، مثل والديني كه سر بچه شان فرياد مي كشند، شروع مي كنند در ذهن
شان سر خودشان داد زدن، كه چرا فضولي مي كني؟ به تو مربوط نيست و ... بنابراين
احساس فضولي تان را بپذيرد. براي اينكه بتوانيد تصميم درستي بگيرد، نبايد با
خودتان مشاجره دروني كنيد. زيرا بر رفتار بيروني تان اثر مي گذارد. آن وقت ممكن
است زيادي ساكت شويد؛ طوري كه در آن جمع خيلي از سوال كردنتان بدتر باشد!
3- حواستان به زبان بدنتان باشد
رفتارها گاهي بيشتر از زبان نشان مي
دهند كه در فكرتان چه مي گذرد. زل زدن از آن رفتارهايي است كه موقع فضولي خيلي
خودش را نشان مي دهد.اگر هنوز مشغول ارزيابي هستيد، يا اينكه قصد نداريد فضول به
نظر برسيد، مراقب مدل نشستن و نگاهتان باشيد. بهتر است خودتان را به كار ديگري
سرگرم كنيد. اگر مشغول صحبت با ديگري شديد، هي برنگرديد و سوژه فضولي تان
را برانداز كنيد!
4- موقعيت را بررسي كنيد
وقتي توانستيد احساس فضولي خودتان را
به رسميت بشناسيد، مي توانيدبه ارزيابي موقعيت بپردازيد. آيا اين نوع سوال ها در
اين جمع مرسوم است؟ آنچه مي خواهيد بپرسيد خيلي شخصي و خصوصي است؟ مي توانيدفرض
كنيد اگر كسي در همين جمع همين موضوع را از شما سوال كند، شما چه احساسي خواهيد
داشت. اگر رنجيده مي شويد، يا بهتان برمي خورد، شما هم نبايد بپرسيد. همه مثل شما
نيستند، پس كمي هم بايد به شناختي كه از فرد مورد نظر داريد، رجوع كنيد.
5- ميزان مفيد بودن خود را ارزيابي كنيد
گاهي موقعيت بين فردي است. براي مثال
دو نفر بحث مي كنند، در اين موارد بايد از خودتان بپرسيد كه مداخله شما چه كمكي مي
تواند بكند. آيا شرايط را بهتر مي كند؟ مداخله شما همه چيز را علني مي كنديا باعث
دلخوري مي شود؟ اگر آنقدرها مفيد نيست، از كنجكاوي زياد و زل زدن به آنها بپرهيزيد
و حتي جايتان را هم عوض كنيد. مگر اينكه حس كنيد خطري در اين بحث ها هست كه بهتر
است در همين نزديكي باشيد!
6- موارد اضطراري را سريع شناسايي كنيد
در مواردي عدم مداخله ديگري مي تواند
سلامت و زندگي يك نفر را به خطر بيندازد. براي مثال وقتي كسي حالش خوب نيست، وقتي
دو نفر مشغول دعوا هستند، يا وقتي كسي آنقدر خشمگين است كه كنترل رفتارش را از دست
داده است، يا ... در اين موارد، حتي فكر فضولي را هم نكنيد. پاي سلامتي يا حتي جان
يك انسان در ميان است. هر كاري از دست تان برمي آيد انجام دهيد؛ البته زياده روي
نكنيد.
7- بيان و زبان بدن مناسب داشته باشيد
اگر با صداي آهسته، با سر خم شده يا
دهان كج شده سوال كنيد؛ يعني خودتان هم قبول داريد كه در حال فضولي هستيد، سريع به
ديگري هم اين احساس را منتقل مي كنيد. در عوض اگر خيلي معمولي بايستد، دستانتان از
هم باز باشند، احساس راحتي داشته باشيد، لبخند بزنيد و حتي اگر خيلي صميمي هستيد،
چشمگي بزنيد، طرف مقابل احساس راحتي مي كندو ممكن است بيشتر نياز فضولي تان برطرف
شود!
فضولي، كنجكاوي يا هر اسمي كه رويش
بگذاريد، از آن حس هايي است كه همه تجربه مي كنند، بعضي بيشتر، بعضي كمتر! از آنجا
كه معمولا ياد مي گيريم فضولي كار خوبي نست، خيلي با اين حس خودمان مبارزه مي
كنيم، براي مثال توي دلمان به خودمان مي گوييم: «آخه به تو چه؟» ولي فضولي هميشه
هم بد نيست. بعضي وقت ها اصلا بايد فضولي كرد. اگر مثل خيلي ها دائم با حس فضولي
خودتان درگيريد.
نزديك ظهر بود كه بالاخره رسيدم به
دفتر. از بس عجله كرده بودم فرصت نكرده بودم لباس مرتبي انتخاب كنم و به قيافه ام
هم برسم. داشتم برگه هاي روي ميز را ورق مي زدم كه باز سر و كله خانم فضول دفتر
پيدا شد؛ «دير رسيدي خانوم، كجا بودي؟» با لبخند زوركي جواب دادم: «كار اداري داشتم.» پرسيد:
«چرا اينقدر آشفته اي؟ نكنه خواب موندي؟ نديدم بياي بري آشپزخونه، باز بي ناهار
موندي؟» همكارم را ديدم كه از پشت ميزش مي خواست به من بفهماند كه جوابش را ندهم.
در دلم گفتم:
«رييس كه برگه مرخصي را امضا كرد
اندازه اين نپرسيد كجا بودي!» خيلي جلوي خودم را گرفتم كه جواب ندهم. از رو نرفت. بعد از چند
دقيقه منتظر ماندن، بالاخره آسانسور رسيد. خوشبختانه خلوت بود. طبقه
بعدي نمي دانم چه خبر بود كه همه به جز يك پيرمرد پياده شدند. همين كه در آسانسور
بسته شد، احساس كردم پيرمرد در خودش مچاله مي شود. البته سرپا ايستاده بود و چيزي
نگفت. خواستم بپرسم حالتان خوبه؟ آن وقت چي فكر مي كرد؟ كه من از توي آينه زل زدم
و رفتار او را چك مي كنم. پيشاني اش را گذاشت روي دستش. خب شايد از چيزي ناراحت
باشد و نخواهد درباره اش حرف بزند. به خودم گفتم به تو مربوط نيست، كمك لازم داشته
باشد خودش مي گويد. بعد يادم آمد افراد وقتي دچار حمله مي شوند شايد خودشان هم
متوجه نشوند. حس دودلي خيلي بدي بود. تا آمدم تصميم بگيرم، آسانسور ايستاد. صبر
كردم اول پيرمرد پياده شود. پايش را كه گذاشت بيرون از آسانسور، روي زمين ولو شد و
چند نفر دويدند سمتش. چپ چپ به من نگاه مي كردند. احساس كردم به نظرشان سردترين و
بي تفاوت ترين آدم روي زمين مي رسم. واقعا چرا زودتر كاري نكردم؟ اگر دير شده باشد
چه؟
فضولي ذاتي است يا
يادگرفتني؟
فضولي يا كنجكاوي، در واقع يك احساس
ذاتي دروني است كه آن را به وفور دريچه هاي كم سن و سال مي بينيد. همه دوست دارند
از آنچه نمي دانند سر دربياورند. بچه ها هر سوالي ممكن است بپرسند يا به هر چيزي
سرك مي كشند اما به مرور زمان، قوانين زندگي اجتماعي را ياد مي گيريم، حريم خصوصي
را درك مي كنيم و زندگي خودمان هم جهت دارتر مي شود؛ يعني سعي مي كنيم انرژي و وقت
مان را صرف چيزهايي كنيم كه به هدفمان بيشتر مربوط است. در نتيجه با گذشت زمان
بيشتر و بيشتر ياد مي گيريم كه بيش از اندازه اي كه اجتماع و خانواده برايمان
تعريف كرده اند، كنجكاوي نكنيم.
از همين تعريف معلوم است كه بسته به سبك زندگي خانواده و فرهنگ
جامعه، حد فضولي متفاوت است. براي مثال در بعضي فرهنگ ها، اينكه از كسي بپرسي چقدر درآمد
دارد خيلي عادي است اما در بعضي فرهنگ ها فضولي و رفتاري زننده است.
آريل شــارون، قصــاب «صبرا و شتيلا» مُــرد
اسرائيل، فرزند نامشروع آمريكا و انگليس تا كنون لكه هاي ننگ بسياري بر تاريخ بشريت و حقوق انساني بر جاي گذاشته است. در بيش از 60 سال حيات اين فرزند نامشروع و اين موجوديت سراسر توهين به انسانيت، صفحات تاريخ، برگ هاي بيشماري از جنايات صهيونيست ها را ثبت كرده است. لكه هاي ننگي كه نظير آن را تاريخ كمتر به خود ديده و هرگز از حافظه ملت هاي آزاد و آزادي خواه جهان حذف نخواهد شد. رژيم كودك كش اسرائيل تا به امروز در معرفي شخصيت هاي منفور و پليد به جهان، گوي سبقت را حتي از كشورهاي بنيانگذار خود نيز ربوده و تا كنون برنده رقابت جنايت و توهين به انسانيت و حقوق انساني بوده است. «آريل شارون» نخستوزير اسبق رژيمصهيونيستي بعد از آنكه در چند روز گذشته با افت شديد علايم حياتي روبرو شد، دقايقي قبل در مركز درماني «شبا» در سن 85 سالگي جان داد. در اين مطلب به بررسي ابعاد هولناك شخصيت وي پرداخته ايم.اعمال شب هاي قدر
شب قدر، شبي است كه در تمام سال هيچ شبي به فضيلت آن نمي رسد و عمل در شب قدر بهتراز عمل در هزار ماه است. در شب قدر برنامه هاي يك سال هر كس مقدر مي گردد . درشب قدر ملائكه و روح كه اعظم ملائكه است به اذن پروردگار، خدمت امام زمان عليه السلام مشرف مي شوند و مقدرات هر كس را به امام عرضه مي دارند. اعمال شب قدر به دو گونه اعمال مشترك و اعمال مخصوص تقسيم مي شود. اعمال مشترك شب هاي قدر 1- مقارن غروب آفتاب شب قدر غسل شود. 2- در شب قدر دوركعت نماز اقامه شود، در هر ركعت بعد از حمد ، هفت مرتبه سوره توحيد خوانده شود. بعد از نماز هفتاد بارذكر " استغفرالله و اتوب اليه" گفته شود. 3- قرآن به سرگرفتن در شب قدر و خدا را به چهارده مصوم سوگند دادن . 4- خواندن زيارت امام حسين عليه السلام در شب قدر. 5- احياي اين شبها. 6- يكي ديگر از اعمال شب قدر اقامه صد ركعت نماز به صورت دوركعتي وافضل آن است كه درهر ركعت بعد از حمد ، ده مرتبه سوره توحيد خوانده شود. 7- يكي ديگر از اعمال شب قدر خواندن دعايي از امام زين العابدين عليه السلام كه درمفاتيح الجنان آمده است.اللهم اني امسيت لك عبداً... 8- قرائت دعاي جوشن كبير در شب قدر. 9- طلب آمرزش از خداي متعال . و در خواست از خدا جهت نيازهاي دنيا و آخرت. 10- ذكر گفتن و صلوات بر محمد وآل محمد عليهم السلام. اعمال مخصوص شب نوزدهم 1- صد بار ذكر " استغفرالله ربي واتوب اليه ". 2- صد بار ذكر " اللهم العن قتلة اميرالمومنين" 3- دعاي اللهم اجعل فيما تقضي و تقدر من الامر المحتوم ... اعمال مخصوص شب بيست و يكم 1- دعاي اللهم صل علي محمد وال محمد و اقسم لي حلما يسد عني باب الجهل ... . 2- لعن بر قاتل اميرالمومنين. 3- زيارت حضرت علي عليه السلام. اعمال مخصوص شب بيست و سوم 1- تلاوت سوره هاي عنكوبت و روم كه امام صادق عليه السلام فرمود: كه تلاوت كنند كه اين دو سوره دراين شب از اهل بهشت است. 2- قرائت سوره هاي ... . 3- هزار مرتبه سوره قدر. 4- خواندن و تكرار دعاي اللهم كن لوليك حجة ابن الحسن ... . 5- دعاي اللهم امددلي في عمري واوسع لي في رزقي ... . 6- تلاوت قرآن كريم به هر مقدار كه توانستي . 7- دعاوي " يا باطنا في ظهوره و يا ظاهراً في بطونه... .
منبع:khabaronline.ir
طنز
مناجات بنده باخدا
خدايا وقتي مي خواهيم بياييم خونت بايد كلي پول بديم وقتي هم كه مهمانت مي شيم نبايد لب به چيزي بزنيم،ميخواي اصلا رفت و امد نكنيم؟
سير شود كامتان ، از كرم كردگار
سكه شود كارتان،روزيتان برقرار
ماهي عمرت بود پر حركت ، پر تلاش
غم بشود سنجدي رخت ببند يواش
پر ز حلاوت شود ، چون سمنو زندگي
غرق سعادت شود ، شيوه اين بندگي
پيشاپيش سال نو مبارك دوستان عزيزم